می گویند..
می گوید:کلمات گــــاهی معنایی خود را از دست می دهند …
این روزها \”دوستت دارم\” ها دیگر قلب کســی را به تپش وا نمیدارد !
و گونه کسی را سرخ نمیکند !
ومن درجوابش
می گویــم :مشکل از دوست داشتن نیست مشکل از تکـــــــرار است !
بعضی چیزا..
بعضی چیزها را ” باید ” بنویسم
نه برای اینکه همه ” بخونن ” و بگن ” عالیه ”
برای اینکه ” خفه نشم ”
همین !!
خدایا...
خدایـــــــــــااااا …
من دلـــم را صــابــون زدم به عـشـــق او
چـــرا چـشـمانـم می سـوزنــــد
درد.....
میگویند نوشته هایم درد دارد
. . . آری،درد دارد
جای من نیستی بدانی لحظه لحظه ی زندگی ام درد
. . . دارد اشکهایت مترسک لبخندهایت شوند
درد دارد دلت را میان اسباب بازیهایش پیدا کنی
درد دارد با دیدن کوچکترین شباهت ها
تمام بنای وجودت به یک باره فرو بریزد
و
. . . تو بمانی و خرابه ی وجودت
. . . درد ــــــــــ دارد
تنهایی
میشه تنهایی بازی کرد
میشه تنهایی خندید
میشه تنهایی سفر کرد
ولی خدایی خیلی سخته تنهایی
تنهایی را تحمل کرد …!
عادت
به همه چیز عادت می کنیم
به داشته ها و نداشته هایمان
خیلی طول نمی کشد که
جلوی آینه زل بزنی به خودت
موهایت را کنار بزنی
و با خودت بگویی
اصلا مگر داشتی اش
مگر از اول بود ؟!
که بودن و نبودنش مهم باشد …